زنی تنها، خاطرات اولین عشق خود را پس از گذشت سیزده سال به یاد می‌آورد، زمانی که در یک تعطیلات تابستانی کوتاه با آن عشق آشنا شده بود. در این لحظات تأمل، او به روزهایی می‌اندیشد که احساساتش ساده و بی‌پیرایه بود و عشقی خالص و بی‌پایان در دلش داشت. حالا که زندگی‌اش تغییر کرده و او به عنوان یک زن بالغ با دنیای پیچیده‌تر و روابط متفاوت روبروست، این یادآوری‌ها او را به سفری در زمان می‌برد تا بفهمد چه چیزی از آن تجربه گذشته باقی مانده و چطور همان عشق می‌تواند تأثیری بزرگ بر انتخاب‌های امروزیش داشته باشد.