VELVET GOLDMINE
لندن، 1971 - قدرت گل در حال افول است و بران اسلید، خواننده هیپی و شکستخورده، احساس میکند که قدیمی و از مد افتاده است تا اینکه قدرت خام موسیقیدان راک و نمایشی، کورت ویلده، را در یک کنسرت زنده تجربه میکند. شیفته و الهام گرفته، اسلید از خاکسترهای تافتههای پیچیده برمیخیزد و به عنوان خدا/الهه مبهم پاپ-راک با خاکستر پلاتینیوم و پرهای ققنوس، مکسول دیمون متولد میشود. تصاویری جذاب و آندروژنی و صدای وسوسهانگیز "راک براق" او نوجوانان سراسر جهان را فریب میدهد و پناهگاهی برای عجیب و غریبها و کسانی که نخواسته شدهاند فراهم میکند و وعده هیدونیسم "همهچیز مجاز است" را میدهد. در اوج شهرت و تاثیر فرهنگیاش، او برای فرار از این وضعیت، مرگ نمایشیاش را برنامهریزی میکند، طرفدارانش را از خود دور کرده و به فراموشی میرود. در دهمین سالگرد قتل شخصیتش، روزنامهنگار آرتور استوارت به بررسی ناپدید شدن اسلید میپردازد و او را مجبور میکند که بحران هویت گیجکننده نوجوانی خود را مرور کرده و تولدی دوبارهای را تجربه کند که مشابه تولد دوباره آیدل خود، برایان اسلید است.