بریجر جنکینز، یک دانش‌آموز سال آخر دبیرستان، فردی است که زخمه‌های پنهانی دارد و آرزوی دیرینه‌ای برای دیدن دریا دارد. او در فقر زندگی می‌کند و مادرش تمام تلاش خود را کرده است تا زندگی خوبی برای پسرش فراهم کند، اما دنیای آنها دوباره وقتی که پدرخوانده‌ی آزارگر بریجر جانشان را تهدید می‌کند، به هم می‌ریزد. با تنها 197 دلار در دست، بریجر و مادرش سفر عمرشان را آغاز می‌کنند. اما یک سری موانع نقشه‌های آنها را خراب کرده و آنها در جایی متروک گیر می‌کنند - یک شهر کوچک که سرنوشتشان را تغییر خواهد داد. وقتی بریجر به طور اتفاقی با دختری با چشم‌های قهوه‌ای، که در زیر سایه‌ی بی‌اعتمادی زندگی می‌کند، ملاقات می‌کند، جرقه‌ای ایجاد می‌شود و پیوندی ابدی میان دو فرد که به دنبال پذیرش و عشق حقیقی هستند، شعله‌ور می‌شود.