پژواک «مادام بواری» در حومه آمریکا. سارا در یک ازدواج بدون عشق با یک مدیر تبلیغاتی است، روزهای طولانی با دختر خردسالش در پارک و استخر می خواهد و بیشتر می خواهد. برد یک شوهر خانه نابالغ است که با یک مستندساز چخماق ازدواج کرده است. رونی به تازگی از زندان خارج شده است - دو سال به دلیل مواجهه ناشایست با یک خردسال - با مادر مسن خود، می زندگی می کند. لری یک پلیس بازنشسته است که می خواهد رونی را دور کند. سارا و براد به هم متصل می شوند، یک مهلت برای همراهی بزرگسالان در استخر. رونی و لری شیاطین خود را دارند. براد باید برای بار درس بخواند. لری برای کارش تنگ شده است. مادر رونی فکر می کند که او به یک دوست دختر نیاز دارد. سارا مشتاق است که از گیر افتادن در یک زندگی ناشاد امتناع کند. این مسیرهای درهم تنیده به کجا می تواند منجر شود؟