خانواده برای کاجا مهمترین چیز در جهان است. او علیرغم زندگی با مردی که ترجیح می‌دهد با پسرها به شکار برود و از داشتن رابطه جنسی با او امتناع می‌کند، به‌رغم زندگی با مردی خوش‌بین است، زیرا دیگر جذابیت خاصی ندارد. هر چه باشد. زندگی همینه اما وقتی زوج عالی به خانه همسایه نقل مکان می کنند، کاجا تلاش می کند تا احساسات خود را کنترل کند. این افراد موفق، زیبا و هیجان انگیز نه تنها در یک گروه کر می خوانند. آنها همچنین یک کودک - از اتیوپی - را به فرزندی پذیرفته اند. این همسایگان جدید دنیای جدیدی را به روی کاجا می گشایند که عواقبی برای همه افراد درگیر خواهد داشت. و هنگامی که کریسمس فرا می رسد، آشکار می شود که هیچ چیز مانند گذشته نخواهد بود - حتی اگر کاجا تمام تلاش خود را بکند.