REST STOP: DON'T LOOK BACK
گروهبان تام هیلتس از مأموریت خود در خارج از کشور به زادگاهش آرگایل، تگزاس بازمیگردد تا به مدت ده روز مرخصی بگیرد و قصد دارد برادرش جِس را پیدا کند که یک سال پیش در حالی که همراه با دخترش نیکول به سمت کالیفرنیا حرکت میکرد ناپدید شده بود. او با دوست دخترش مارلین در کامیون خود سفر میکند و دوستش جارِد در ماشین قدیمیاش آنها را دنبال میکند تا برادرش را پیدا کند. در طول مسیر در جاده قدیمی کالیفرنیا، جارِد مجبور میشود در یک استراحتگاه قدیمی توقف کند تا به دستشویی برود و توسط راننده یک کامیون زرد مورد حمله قرار میگیرد. در همین حال، تام و مارلین در استراحتگاه بعدی منتظر او میمانند که تام نیز توسط راننده کامیون زرد مورد حمله و ربوده میشود. مارلین در دستشویی روح نیکول را میبیند و متوجه میشود که آنها با نیروهای شیطانی فراطبیعی روبرو هستند.