در حالی که آخرین فیلم او جان مالکوویچ بودن (1999) در حال تولید است، چارلی کافمن فیلمنامه نویس توسط والری توماس استخدام می شود تا کتاب غیرداستانی سوزان اورلئان "دزد ارکیده" را برای نمایش اقتباس کند. توماس حقوق فیلم را قبل از نوشتن کتاب اورلئان خریداری کرد، زمانی که این کتاب تنها یک مقاله در نیویورکر بود. این کتاب به شرح داستان جان لاروچه شکارچی ارکیده کمیاب است که اشتیاق او به ارکیده و باغبانی باعث شد اورلئان برای اولین بار در زندگی اش اشتیاق و زیبایی را کشف کند. چارلی می خواهد در اقتباس خود به کتاب وفادار باشد، اما علیرغم اینکه خود لاروش به تنهایی شخصیت جالبی است، چارلی در یافتن مطالب کافی در لاروش برای پرکردن یک فیلم با مشکل مواجه است، در حالی که به همان اندازه نمی تواند از نظر سینمایی درباره زیبایی ارکیده ها بگوید. در عین حال، چارلی درگیر مسائل دیگری در زندگی خود است. ناامنی او به عنوان یک شخص به او اجازه نمی دهد تا بر اساس احساسات خود نسبت به آملیا کاوان که به عنوان یک مرد به او علاقه مند است عمل کند. و برادر دوقلوی چارلی، دونالد پرمدعا، با هدف تبدیل شدن به یک فیلمنامه نویس به خانه او نقل مکان کرده است. چارلی با وجود اینکه دونالد را به عنوان فیلمنامه نویس تحسین نمی کند، از او مشاوره می خواهد. آنها با هم احساس می کنند که زیرمتن جالبی در کتاب وجود دارد که خود اورلئان فقط می تواند درباره آن توضیح دهد، اگر فقط چارلی اعصاب صحبت کردن با او را داشته باشد. اگر او نتواند یا نخواهد توضیح بیشتری بدهد، ممکن است مجبور شوند معنای آن زیرمتن را خودشان بفهمند.