THE MAN WHO KNEW INFINITY
در دهه 1910، سرینیواسا رامانوجان مردی با هوش بیپایان است که حتی فقر شدید خانهاش در مادراس، هند، نمیتواند او را خرد کند. سرانجام، هوش استثنائی او در ریاضیات و اعتماد به نفس بیکرانش توجه پروفسور مشهور ریاضیات بریتانیایی، جی. اچ. هاردی، را جلب میکند که او را به دعوت به ادامه توسعه محاسباتش در کالج ترینیتی در کمبریج میبرد. رامانوجان که مجبور به ترک همسر جوانش، جاناکی، میشود، خود را در سرزمینی مییابد که هم نظریات ریاضیاتی عمدتاً شهودیاش و هم ارزشهای فرهنگیاش با الزامات سختگیرانه علمی مدرسه و استادش و واقعیتهای پیشداوریآمیز بریتانیای در حال ورود به جنگ جهانی اول روبهرو میشود. در مواجهه با این شرایط و خانوادهای که در خانه مصمم به جداسازی او از همسرش است و همچنین سلامت رو به افول او، رامانوجان در کنار هاردی در مبارزهای مشترک میپیوندد که او را به عنوان یکی از بزرگترین دانشمندان مدرن هند معرفی میکند که بیش از یک سد در دنیاهای خود شکسته است.