ویکتور منسینی، معتاد به سکس و کارگر یک پارک تفریحی با تم استعماری، یک کلاهبرداری پیچیده طراحی کرده است تا هزینه‌های بیمارستان مادرش را که به بیماری آلزایمر مبتلا است و حقیقتی را درباره کودکی او پنهان می‌کند، پرداخت کند. او تظاهر می‌کند که در رستورانی در حال خفگی است و شخصی که "او را نجات" می‌دهد، احساس مسئولیت خواهد کرد و تا آخر عمر خود نسبت به ویکتور احساس تعهد می‌کند.