ارنی به همراه خواهر کوچکترش جولیا و بهترین دوستش مکس، در حالی که مشغول بازی در کارگاه پدرشان بودند، به طور ناخواسته دستگاه سفر در زمانی را که پدرشان ساخته بود، فعال می‌کنند. در یک چشم بر هم زدن، آن‌ها خود را در دوران ماقبل تاریخ، میلیون‌ها سال پیش، می‌یابند. در حالی که از ترس خطرات ناشناخته به هر سو می‌گریزند، با یک دایناسور مادر به نام تیرا روبه‌رو می‌شوند که برخلاف انتظارشان، آن‌ها را به فرزندی می‌پذیرد و...