این داستان درباره رابرت گارفیلد، مرد تنهایی است که به گذشته خود نگاه می‌کند. زمانی که او با مادر جوانش زندگی می‌کرد، پدرشان که ظاهراً یک قمارباز بوده، آن‌ها را تنها گذاشته و تنها بدهی برایشان به جا گذاشته بود. رابرت در آرزوی خرید دوچرخه به سر می‌برد تا اینکه همسایه جدیدی به نام تد (هاپکینز) در زندگی‌اش ظاهر می‌شود. ماجرا پر از لحظات احساسی و تامل‌برانگیز است که نشان‌دهنده تلاش‌های رابرت برای مواجهه با گذشته و پیدا کردن راهی برای آینده است. این داستان با ترکیبی از عشق، امید و تحول، تماشاگران را به سفری درونی و انسانی می‌برد.