THE SCIENCE OF SLEEP
پس از مرگ پدرش از سرطان، استفان - که از طرف پدر مکزیکی و از طرف مادر فرانسوی است - با وجود اینکه تسلط زیادی به زبان فرانسوی ندارد، به خواسته مادرش تصمیم میگیرد به فرانسه برگردد. او نه تنها اجازه مییابد که در آپارتمان مادرش در اتاق قدیمیاش زندگی کند، بلکه مادرش او را به شغل جدیدی در یک فروشگاه تقویم که از مهارتهای گرافیکی او استفاده میکند، معرفی میکند. این شغل در واقع آنطور که مادرش گفته بود نیست، بلکه یک شغل بیمعنی و یکنواخت است. با این حال، استفان موفق میشود نوعی دوستی با همکاران جدیدش برقرار کند، به ویژه با گی، کارمند ارشد فروشگاه که مردی بزرگسال و بچهگانه است و به شدت به مسائل جنسی علاقهمند است و به نوعی به شریک رازهای استفان تبدیل میشود. به طور همزمان، استفان با همسایهاش استفانی و دوستش زوئی دوستی برقرار میکند. این دوستی بر اساس برخی دروغها شکل میگیرد، از جمله اینکه دو زن هنرمندانه به استفان نمیگویند که همانند او شغلهای یکنواخت و بیپایانی دارند، و استفان هم به آنها نمیگوید که در واقع همسایه استفانی است و پسر صاحبخانهاش است که به او اجازه میدهد بیخبر از حضورش در آپارتمان استفانی جاسوسی کند. در حالی که استفان به زوئی علاقهمند است، باور دارد که استفانی نیز علاقهمند به اوست. به هر حال، استفان ارتباط ویژهای با استفانی برقرار میکند که تنها یکی از عوامل آن نام مشابهشان است که نشان میدهد کیهان برای آنها این پیوند را در نظر گرفته است. با وجود اینکه استفانی شاید نسبت به استفان احساس مشابهی داشته باشد، دوستی و رابطه آنها تحت تأثیر این واقعیت قرار میگیرد که استفان اغلب نمیتواند بین واقعیت و آنچه که به نظرش خوابهای بسیار زنده است، تفاوت قائل شود.