کامی همه چیز را دارد: شغل ایده‌آل و نامزد عالی، اما احساس می‌کند چیزی کم است، و این احساس زمانی بیشتر می‌شود که با رکس ملاقات می‌کند و یک عشق قدیمی دوباره وارد زندگی‌اش می‌شود. این داستان احتمالاً به کشمکش‌های درونی کامی پرداخته و اینکه چگونه انتخاب‌های گذشته و احساسات سرکوب‌شده می‌توانند دوباره در برابر تصمیمات جدید او قد علم کنند. او ممکن است با سوالات جدی درباره روابط، آرزوها و انتخاب‌های زندگی روبه‌رو شود، در حالی که بین عشق قدیمی و فرد جدید در زندگی‌اش تردید دارد. داستان می‌تواند تم‌هایی از کشف هویت، روابط پیچیده و چگونگی مدیریت احساسات متناقض را بررسی کند.