THE QUIET AMERICAN
توماس فاولر بریتانیایی از زندگی خود در سایگون لذت میبرد و به عنوان خبرنگار برای روزنامه لندن تایمز در حال پوشش جنگ ویتنام بین نیروهای استعماری فرانسه و کمونیستها است که به نظر میرسد در حال پیروزی در جنگ هستند. در مراحل بعدی حرفهاش، او به کار خود بیتوجهتر میشود و فقط گهگاه گزارش مینویسد و دیگر به کارهای میدانی نمیپردازد. اما مهمتر از همه، این پست به او این امکان را میدهد که از زندگی کسلکنندهاش در لندن فرار کند، از جمله یک ازدواج ناراضی با یک زن کاتولیک که هرگز به او طلاق نخواهد داد، که این امر به او این فرصت را میدهد که رابطهای با یک دختری جوان ویتنامی به نام فونگ داشته باشد که او را دوست دارد و اگر امکانپذیر بود، با او ازدواج میکرد. خواهر فونگ چندان از فاولر خوشش نمیآید، زیرا او نمیتواند آیندهای پایدار برای او فراهم کند. زندگی ایدئال او تهدید میشود زمانی که دفتر مرکزی پیشنهاد میدهد که به لندن برگردد. به این ترتیب، او تصمیم میگیرد که یک داستان بزرگ بنویسد تا به رؤسای خود ثابت کند که باید در سایگون بماند. در سال ۱۹۵۲، فاولر به دفتر بازرس پلیس محلی احضار میشود تا هرگونه اطلاعاتی درباره دوستش، آلدهن پایل آمریکایی که در حدود سی سال داشت و به تازگی کشته شده بود، ارائه دهد. فاولر سال گذشته با پایل آشنا شده بود وقتی که او به ویتنام آمد تا به عنوان بخشی از هیئت آمریکایی در ماموریت کمکهای اقتصادی کار کند. رابطه فاولر و پایل همیشه مسالمتآمیز نبود، ابتدا زمانی که پایل اعتراف کرد که او هم عاشق فونگ است و میخواهد با او ازدواج کند. این رابطه خصمانه به زندگی حرفهای آنها نیز کشیده میشود، زمانی که فاولر معتقد بود داستانی که به او اجازه میدهد در ویتنام بماند، داستان صعود مردی به نام ژنرال ته است و پایل اعتقاد داشت که یک قدرت سوم باید وارد ویتنام شود تا آن را از دست فرانسه و کمونیستها نجات دهد. سوال این است که آیا فاولر اطلاعات بیشتری درباره مرگ پایل از آنچه که به بازرس گفته است میداند؟