رئیس های افتضاح -
نیک از رئیسش متنفر است، بیشتر به این دلیل که مجبور است از قبل از طلوع آفتاب تا بعد از غروب آفتاب کار کند و رئیسش، آقای هارکن، او را به خاطر یک دقیقه تأخیر سرزنش میکند و او را تهدید به اخاذی میکند تا نتواند استعفا بدهد. دیل از رئیسش، دکتر جولیا هاریس، متنفر است زیرا او وقتی که قرار است ازدواج کند، پیشنهادات جنسی نامطلوبی میدهد. اما دیل در فهرست مزاحمان کودکانه قرار دارد و نمیتواند استعفا دهد. کورت از شغلش و رئیسش خوشش میآید--تا زمانی که رئیسش میمیرد و پسر روانی و معتاد به کوکایین او جایگزین میشود. اما کی حاضر است در چنین زمانهای اقتصادی بدی از شغلش استعفا دهد؟ در عوض، نیک، دیل و کورت به طور مست و فرضی در مورد چگونگی قتل رؤسایشان بحث میکنند و پیش از اینکه متوجه شوند، یک مشاور قتل استخدام میکنند تا به آنها کمک کند تا سه قتل را انجام دهند.