چاقو در آب
چاقو در آب -
ازدواج آندژی و کریستینا در مرحلهای قرار دارد که آشنایی و تکرار زندگی مشترک موجب بیزاری و تنش شده است؛ این تنشها که بیشتر در پشت درهای بسته و در موقعیتهای خاص بروز میکنند، در ابتدا به صورت یک حادثه کوچک آغاز میشود. در یک روز یکشنبه در حال عبور از حومه شهر و در مسیر دریاچه برای آغاز یک سفر دریایی شبانه، آنها به طور اتفاقی با یک مسافر جوان مواجه میشوند که در حال توقف برای گرفتن ماشین بوده است. باوجود تنشهای میان آندژی و مسافر، او تصمیم میگیرد او را تا بندرگاه سوار کند. هنگامی که به دریاچه میرسند، تنشها تا حدی کاهش مییابد که آندژی از او میخواهد که به آنها در سفر دریایی بپیوندد. مسافر با وجود نداشتن هیچ دانشی از قایقرانی، پیشنهاد را میپذیرد.
با گذر زمان و ادامه سفر دریایی، تنش میان دو مرد دوباره افزایش مییابد. هر دو تلاش میکنند تا برتری خود را اثبات کنند: آندژی نیاز به نمایش برتری خود دارد و مسافر جوان میخواهد نشان دهد که بیتجربگیاش نه تنها در زمینه قایقرانی، بلکه در زندگی عمومی نیز نمیتواند او را از آندژی کمتر کند. حوادث بعدی نشان میدهند که رابطه آنها ممکن است اگر کریستینا در میان نبود، متفاوت از این میبود. چاقوی جیبی مسافر، که به نظر میرسد مهمترین دارایی اوست، نمادی از این رقابت قدرتی میان دو مرد میشود. اگر آنها از این سفر دریایی زنده بیرون بیایند، ممکن است این ملاقات برای همیشه زندگیشان را تغییر دهد.