ایزی رایدر
ایزی رایدر -
با کسب سود هنگفت از آخرین معامله مواد مخدرشان، وایات و بیلی، دو هیپی، تصمیم میگیرند خود را تجهیز کنند، از جمله با موتور سیکلتهایی که بهویژه وایات آن را به سبک معروف به کاپیتان آمریکا و موتورش طراحی کردهاند. آنها تصمیم میگیرند که هیچ ساختاری در زندگی خود نداشته باشند به جز اراده برای رسیدن به مقصد و در مدت کمی بیش از یک هفته از لسآنجلس به نیواورلئان برای جشن ماردی گرا سفر کنند. آنها قصد ندارند از درآمدشان برای این سفر استفاده کنند؛ در عوض آن پول را برای یک زندگی بیدغدغهتر در فلوریدا پسانداز کردهاند و در طول مسیر در فضای باز میخوابند. در حالی که وایات راحتتر و به طبیعت کائنات و کمک به دیگران اعتقاد دارد و معتقد است که در عوض کمک خواستن وقتی به آن نیاز دارند، بیلی کمی محتاطتر است و به ویژه نسبت به مردم و پنهان کردن پول نقدی که در تانک بنزین موتور وایات پنهان کردهاند، مشکوک است؛ پولی که آیندهشان در آن نهفته است. آنها متوجه میشوند که همه کسانی که خود را مخالف فرهنگ سنتی میدانند، دیدگاه یکسانی ندارند، در حالی که در همان حال به روابط معنوی و عملی با دیگران دست پیدا میکنند که شاید از unlikelyترین جاها و افراد باشند. اما همچنین ممکن است فقط به خاطر اینکه هیپی هستند، کمی اعصاب بعضیها را به هم بریزند، شاید نه به خاطر خودشان بلکه به خاطر آنچه که نمایندگی میکنند. در نهایت، وایات بهویژه بررسی میکند که آیا این سفر به آن چیزی که انتظار داشت یا میخواست برای زندگیاش تبدیل میشود یا نه.