نه ملکه - یک صبح زود، مارکوس شاهد است که خوان موفق به انجام یک فریب تغییر پول روی یک صندوق‌دار می‌شود و سپس زمانی که سعی می‌کند همان حقه را در شیفت بعدی انجام دهد، دستگیر می‌شود. مارکوس وارد می‌شود، ادعا می‌کند که پلیس است و خوان را از فروشگاه بیرون می‌کشد. وقتی آنها دوباره به خیابان می‌آیند، مارکوس خود را به عنوان یک کلاهبردار همکار معرفی می‌کند و یک بازی با ریسک‌های بسیار بالاتر را پیشنهاد می‌دهد، و از خوان می‌خواهد که شریک جرم او شود. یک طرح بی‌نظیر که به نظر می‌رسد در دامن آنها افتاده است - یک کلاهبردار قدیمی از آنها می‌خواهد تا مجموعه‌ای از تمبرهای بسیار کمیاب و جعلی، "نه ملکه" را بفروشند. مذاکرات پیچیده‌ای که به دنبال آن اتفاق می‌افتد، شخصیت‌های مشکوک زیادی را وارد تصویر می‌کند، از جمله خواهر مارکوس، والریا، برادر کوچک‌ترشان فدریکو و تعدادی از دزدها، کلاهبرداران و جیب‌برها. با افزایش فریب‌ها، تشخیص اینکه چه کسی چه کسی را فریب می‌دهد، هر روز دشوارتر می‌شود.