در لوس آلاموس، نیومکزیکو، اوون دوازده ساله پسری تنها و طردشده است که توسط کنی و دو همکلاسی دیگر در مدرسه مورد آزار قرار می‌گیرد؛ در خانه، اوون رویای انتقام از این سه زورگو را در سر دارد. او با همسایه دوازده ساله‌اش، ابی، که تنها شب‌ها در زمین بازی ساختمانشان ظاهر می‌شود، دوست می‌شود. در همین حال، پدر ابی یک قاتل سریالی است که خون قربانیانش را می‌مکد تا آن را به ابی، که در واقع یک خون‌آشام باستانی است، بدهد. ابی به اوون توصیه می‌کند که با کنی مقابله کند؛ اما به زودی او متوجه می‌شود که او یک خون‌آشام است و احساس ترس و عشق نسبت به دختر پیدا می‌کند. در همین حین، یک افسر پلیس در حال تحقیق درباره پرونده‌های قتل است و معتقد است که این قتل‌ها کار یک فرقه شیطانی است.