FRIDAY THE 13TH
گروهی از بزرگسالان جوان در نزدیکی کمپ تابستانی متروکه ای که گفته می شود در سال 1980 یک سری قتل های وحشتناک در آن رخ داده است، چادر برپا کردند. عامل جنایت مادری عزادار بود که با غرق شدن فرزندش، جیسون، دیوانه شده بود، او معتقد بود مشاوران کمپ به او بی توجهی کرده بودند. همانطور که افسانه می گوید، آخرین بازمانده از حملات سر زن را برید. اما پس از آن جیسون بازگشت، و اکنون او یک قاتل انتقامجو و غیرقابل اغماض است که از کمانهای پولادی، شمشیر، تبر و سایر ابزار تیز استفاده میکند. این افسانه به طرز وحشتناکی درست است، همانطور که این کمپینگ ها به سرعت کشف می کنند. شش هفته بعد، برادر یکی از آن اردوگاه ها پوسترهای خواهر گمشده اش را پخش می کند. پلیس بر این باور است که او با دوست پسرش حرکت کرده است. اما او بهتر می داند این برادر با پسر جوان و ثروتمندی که دوست دختر و دوستانش را در کابین والدینش میگذراند، برخورد میکند. برادر درست قبل از اینکه مهاجم خواهرش به همه آنها حمله کند، خود به کابین می رسد.