FEAST
با دیوانگی در چشمانش، مردی با تفنگ ساچمه ای به داخل یک بار صحرای غبارآلود در وسط ناکجاآباد یورش می برد. غرق در خون، غریبه مرموز و همسرش شروع به صحبت از موجودات غیرقابل توقفی می کنند که در تاریکی شکار می شوند و سعی می کنند همه را از خطر قریب الوقوع آگاه کنند. اکنون، هیولاهای درنده ناامیدانه می خواهند وارد شوند. در حالی که موجودات بی رحم اولین خون را می کشند، افراد عادی کاملاً ناآماده متوجه می شوند که در مواجهه با احتمالات غیرممکن، مهمات کافی در جهان برای جلوگیری از متجاوزان نیش وجود ندارد. آیا آنها در شب زنده خواهند ماند؟ دوره بعدی در جشن هیولاها چه کسی خواهد بود؟