جاش سربنیک ۴۴ ساله است. او با کورنلیا، ۴۳ ساله، دختر لزلی برایتبارت، یک فیلمساز مستند معتبر، ازدواج کرده است. این زوج در محله نیویورک زندگی راحتی دارند و تصویری از خوشبختی را به نمایش می‌گذارند. اما اوضاع آن‌طور که به نظر می‌رسد، گل و بلبل نیست: در سطح شخصی، روابط آنها سرد شده و از نداشتن فرزند رنج می‌برند. در سطح حرفه‌ای نیز وضعیت بدتر شده است. جاش که خود نیز مانند پدر همسرش فیلمساز مستند است، الهام خود را از دست داده است: او هشت سال است که با فیلم آخرش دست و پنجه نرم می‌کند بدون اینکه بتواند آن را تمام کند. در حقیقت، جاش به هیچ‌جایی نمی‌رسد و ازدواجش در آستانه فروپاشی است. اوضاع زمانی تغییر می‌کند که جاش و کورنلیا با یک زوج دیگر ملاقات می‌کنند: جیمی و داربی، که یک نسل از آنها جوان‌تر هستند، تحسین خود را از جاش ابراز می‌کنند (جیمی خود می‌خواهد یک فیلمساز مستند شود). علاوه بر این، آنها خیلی شیک‌تر، باهوش‌تر و آزادتر از این دو نفر چهل‌و‌خرده‌ای هستند. آیا آنها می‌توانند به جاش و کورنلیا کمک کنند تا رابطه‌شان را احیا کنند؟ آیا می‌توانند انرژی اضافی به جاش بدهند تا شروعی تازه در هنر خود داشته باشد؟