در دره سن فرناندو کالیفرنیا، ایزابل در تلاش است تا خود را بازآفرینی کند. او یک جادوگر ساده‌دل و خوش‌طینت است که مصمم است قدرت‌های ماورایی‌اش را رد کرده و زندگی عادی‌ای را شروع کند. همزمان، در گوشه‌ای دیگر از شهر، جک وایت، بازیگر قد بلند و جذاب، تلاش می‌کند که حرفه‌اش را دوباره به مسیر درست بازگرداند. او تصمیم می‌گیرد نسخه به‌روز شده‌ای از کمدی محبوب Bewitched (1964) را بسازد که به‌طور ویژه برای او در نقش دارین، مرد معمولی، طراحی شده است. سرنوشت وقتی وارد می‌شود که جک به طور تصادفی با ایزابل برخورد می‌کند. او بلافاصله جذب ایزابل و بینی او می‌شود که شباهت عجیبی به بینی الیزابت مونتگمری، که در Bewitched نقش سامانتا را بازی می‌کرد، دارد. جک به این باور می‌رسد که ایزابل می‌تواند نقش سامانتا را در سریال جدیدش بازی کند. ایزابل نیز به جک علاقه‌مند می‌شود و او را به عنوان مرد عادی ایده‌آلی می‌بیند که می‌تواند با او زندگی معمولی‌ای را که همیشه آرزویش را داشته، بسازد. اما در نهایت مشخص می‌شود که هر دوی آنها درست گفته‌اند، اما به شیوه‌هایی که هیچ‌کدام از آنها هرگز تصور نمی‌کردند.