یک استاد باستان‌شناسی چینی به نام جک (جکی چان) با پروفسور زیبای هندی آشمیتا و دستیارش کیرا همکاری می‌کند تا گنجینه گمشده ماگادها را پیدا کنند. در یک غار یخی تبت، آنها بقایای ارتش سلطنتی را می‌یابند که همراه با گنجینه ناپدید شده‌اند، اما در آنجا توسط رندال (سونو سود)، نواده یک رهبر ارتش شورشی، مورد کمین قرار می‌گیرند. وقتی که آنها خود را آزاد می‌کنند، مقصد بعدی‌شان دوبی است، جایی که یک الماس از غار یخ قرار است در حراج فروخته شود. پس از یک سری خیانت‌ها و افشاگری‌ها درباره گذشته‌شان، جک و تیمش به یک معبد کوهستانی در هند سفر می‌کنند و از الماس به عنوان کلیدی برای باز کردن گنجینه واقعی استفاده می‌کنند.