جولیتا - ژولیِتا (اما سوارز) زن میانه‌سالی است که در مادرید با دوست پسرش لورنزو زندگی می‌کند. هر دوی آن‌ها قرار است به پرتغال نقل‌مکان کنند، اما زمانی که به طور تصادفی با بئا، دوست سابق دخترش آنتیا، برخورد می‌کند، او فاش می‌کند که آنتیا در سوئیس زندگی می‌کند، متأهل است و سه بچه دارد. با قلبی شکسته پس از دوازده سال غیبت کامل از دخترش، ژولیِتا سفر به پرتغال را لغو می‌کند و به ساختمان سابقش باز می‌گردد، به امید اینکه روزی آنتیا با ارسال نامه‌ای ارتباط برقرار کند. تنها با افکار خود، ژولیِتا شروع به نوشتن خاطراتش می‌کند تا با درد وقایع گذشته مواجه شود؛ زمانی که او نوجوان بود (آدریانا اوگارت) و ژوان، یک ماهیگیر گالیسیایی را ملاقات کرد. عاشق او می‌شود و وقتش را بین خانواده، کار و آموزش آنتیا تقسیم می‌کند تا زمانی که یک تصادف مرگبار زندگی‌شان را تغییر می‌دهد. ژولیِتا که به آرامی در افسردگی فرومی‌رود، توسط آنتیا و بئا کمک می‌شود، اما یک روز آنتیا پس از یک تعطیلات ناگهان ناپدید می‌شود و هیچ سرنخی برای پیدا کردنش وجود ندارد، و ژولیِتا به شدت در تلاش است تا دلایل ناپدید شدنش را بفهمد...