WHERE THE WILD THINGS ARE
پسری جوان به نام مکس دارای تخیلاتی پرانرژی است و اگر دیگران با خواستههای او همراهی نکنند، دچار خشونت میشود. مکس بعد از یک حادثه با کلیر (خواهرش) و دوستانش، و همچنین بعد از یک عصبانیت که بهخاطر توجه بیشتر مادرش به دوستپسرش نسبت به او اتفاق میافتد، خانه را ترک میکند. در حالی که لباس گرگ خود را پوشیده است، مکس نه تنها از خانه فرار میکند، بلکه به سمت دنیایی که در تخیلاتش ساخته است میدود. این دنیای خیالی که از اقیانوسی فاصله دارد، توسط موجودات وحشی بزرگ، از جمله موجودی به نام کارول که در خلق و خو شبیه مکس است، پر شده است. برخلاف آنچه که معمولاً با موجودات از نوع او اتفاق میافتد، این موجودات وحشی به مکس حمله نکرده و بلکه با او دوست میشوند، زیرا او خود را به عنوان پادشاهی معرفی میکند که میتواند بهطور جادویی تمام مشکلات آنها را حل کند. این داستان به جستجوی هویت، قدرت تخیل و رابطه میان فرد و دنیای درونیاش میپردازد.