عروس مُرده
عروس مُرده -
ویکتور فن دورت و ویکتوریا دورگلات به دلایل مالی و اجتماعی خانوادههایشان تصمیم میگیرند با هم ازدواج کنند. در طول تمرین مراسم عروسی، ویکتور مدام خطابهای را که باید در مراسم بگوید فراموش میکند. او برای تمرین بیشتر به جنگل میرود و در حالی که خطابهاش را با خود تکرار میکند، حلقه را از شاخه درختی که شبیه به یک دست بیرون آمده از زمین است عبور میدهد. اما این شاخه در حقیقت دست یک عروس مرده است که از خاک بیرون مانده. از این لحظه به بعد، ویکتور وارد دنیای مردگان میشود و با عشق یک طرفه عروس مرده که به او دل باخته، روبهرو میشود. این ماجراهای عجیب و غریب و سرگردانی او در دنیای مردگان آغاز میشود.