در بالتیمور، تایر گِیج، یک جوان خرابکار و رقاص خیابانی، همراه با والدین خوانده‌اش در یک محله کم‌درآمد زندگی می‌کند. بهترین دوستانش مک کارتر و برادر کوچک‌ترش اسکینی کارتر هستند و آنها همیشه با هم می‌گذراندند، به مهمانی‌ها می‌رفتند و ماشین می‌دزدیدند. پس از اخراج از یک مهمانی، این سه نفر به مدرسه هنر مریلند نفوذ کرده و اقدام به خرابکاری می‌کنند و صحنه نمایش را تخریب می‌کنند. تایر دستگیر شده و به ۲۰۰ ساعت خدمت عمومی در مدرسه محکوم می‌شود و مدیر گوردن او را موظف می‌کند که به نظافتچی در تمیز کردن مکان کمک کند. یک بعدازظهر، نورا کلارک، رقصنده باله، تایر را در پارکینگ می‌بیند و وقتی هم‌رقاص او، اندرو، آسیب می‌بیند و تایر پیشنهاد می‌دهد که در رقص به او کمک کند، نورا این پیشنهاد را می‌پذیرد؛ آنها تمرین می‌کنند و به هم نزدیک می‌شوند در حالی که تایر با دانش‌آموزانی چون مایلز داربی و لوسی آویلا دوست می‌شود. وقتی اندرو برمی‌گردد، تایر که به دلیل ترک کردن هر چیزی که شروع می‌کند معروف است، از رقص دست می‌کشد و نورا را تنها می‌گذارد. پس از یک حادثه، تایر باید تصمیم بگیرد که آیا باید به دنبال رویای خود برود یا به زندگی شورشی شکست‌خورده‌اش برگردد.