RASHOMON
یک کشیش، یک هیزم شکن و یک مرد دیگر از طوفان باران در پوسته دروازه ای قدیمی به نام راشومون پناه می برند. کشیش و هیزم شکن در حال بازگویی داستان یک سامورایی کشته شده هستند که هیزم شکن سه روز قبل جسدش را در بیشه ای جنگلی کشف کرد. هر دو برای شهادت در دادگاه قتل احضار شدند، کشیشی که با سامورایی برخورد کرد و همسرش درست قبل از وقوع قتل در جنگل در حال سفر بودند. سه نفر دیگر که در دادگاه شهادت دادند ظاهراً تنها شاهدان مستقیم هستند: یک راهزن بدنام به نام تاجومارو، که ظاهراً سامورایی را به قتل رسانده و به همسرش تجاوز کرده است. همسر سامورایی با چادر سفید. و خود سامورایی که با استفاده از یک رسانه شهادت می دهد. این سه داستان ساختاری مشابهی را روایت میکنند - اینکه تاجومارو سامورایی را ربوده و بند میآورد تا بتواند به همسرش تجاوز کند - اما در نهایت با یکدیگر تناقض دارند، انگیزهها و قتل واقعی تفاوت دارند. هیزم شکن در راشومون فاش می کند که بیشتر از آنچه در دادگاه اجازه داده می داند، بنابراین اعمال خود را زیر سوال می برد. اما کشف دیگری در راشومون و اقدامات حاصل از این کشف، انسانیت خود هیزم شکن یا فقدان آن را در کانون توجه قرار می دهد.