شهر -
محله چارلزتاون بوستون به دلیل کشف تعداد زیادی سارق مسلح، نسل به نسل، مشهور است. این دزدان هرگز زندگی چارلزتاون خود را به میل خود ترک نمی کنند، محله ای که در آن کد نانوشته ای برای محافظت از آن سبک زندگی وجود دارد. چنین سارقانی شامل دوستان داگ مک ری، جیمز کوفلین، آلبرت گلونسی ماگلون و دزموند الدن هستند. داگ و جیمز به طور خاص با یکدیگر مانند یک خانواده رفتار میکنند، زیرا از زمانی که مادر داگ فرار کرد و پدر داگ، استیون مکری، به زندان فرستاده شد، کوفلینها بهطور واقعبینانه برای داگ چنین رفتاری داشتند. خواهر مجرد جیمز، کریستا کوفلین که از مواد مخدر خارج شده است، و داگ یک رابطه جنسی معمولی دارند. این چهار نفر عمدتاً موفق به سرقت از بانک میشوند، اما به دلیل شرایط، مدیر بانک، کلر کیسی، را برای مدت کوتاهی گروگان میگیرند و سپس او را سالم آزاد میکنند. آنها متوجه می شوند که کلر در چارلزتاون زندگی می کند، بنابراین آنها می خواهند مطمئن شوند که در صورت برخورد با او چیزی که بتواند آنها را متهم کند، ندیده است. به این ترتیب، داگ یک رابطه شخصی با او آغاز می کند تا بفهمد چه می داند و چه چیزی به پلیس و FBI که مسئولیت تحقیقات را بر عهده گرفته اند، گفته است. او متوجه می شود که او برخی از اطلاعات را از مقامات برای محافظت از خود نگه داشته است، اما اطلاعاتی که می تواند به طور خاص جیمز را شناسایی کند. اما داگ آهسته آهسته عاشق او می شود، همانطور که او با او می کند. در نهایت، داگ رویای ترک زندگی خود در چارلزتاون را در سر می پروراند تا با کلر در هر جایی به جز آنجا باشد. اما داگ باید سعی کند هویت واقعی خود را از او دور نگه دارد و این واقعیت را که او او را از همکارانش می بیند، حفظ کند. اما رفتن به آسانی آنطور که او دوست دارد نیست، زیرا او و باند توسط یک گانگستر محلی به نام فرگی، چه داگ دوست داشته باشد یا نه، وظیفه بزرگی را بر عهده دارند. و آدام فراولی، بازرس اصلی افبیآی، شواهدی به دست میآورد که این چهار نفر را به سرقت بانک و متعاقب آن سرقت ماشین زرهی مرتبط میکند، و به همین دلیل در دم آنها شواهدی وجود دارد که آنها را مرده یا زنده میفرستد.